زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
گریه کردم به تو و از تو، نوایی نرسید هر چه گـفتم پسرم! هیچ صدایی نـرسید بوسـه دادم به لبت تا که لـبـی بگـشایـی از لبِ غرق به خـون تو، نـوایی نرسـید سوخت از داغ تو، بابا ! جگـرسوخته ام سوی این سوخته دل، باد صبایی نرسید گر که خون جگرم ریخت ز دیده به دلم سخـت تـر از غـم تـو تیـر بلایی نرسیـد در کـنار تن صد چاک تو، بـیــمار شدم سوختم در تب غم، گرد شـفـایـی نرسید گـره افـتـاده چـو در کـار دلـم از داغت غیر زینب ز حرم، عـقده گشـایـی نرسید بار داغ تو به روی جگرم، سنگین بود درد بسـیار به دل بود و دوایـی نـرسیـد خواستم تا که به ناله زجهان دست کشم جان به لب آمد و غم ناله به جایی نرسید به وفائی که تو دادی به ره دوست نشان در ره عشق و وفا هیچ « وفایی» نرسید |